سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعری خواندنی

تو تیغی و سپرم من، به پا فتاده سرم من

تو چون عقابی و مرغی بدون بال و پرم من

چو تیغ یاد خودت را زدی به لوح وجودم

تنم به سیحه درآمد که همچو یک سپرم من

نباشدم بر و زوری، نه ذاتی و نه حضوری

نه صبری و نه سروری، سوار دردسرم من

تو حاضری و ندیدم، تو خواستی و نگفتم

تو گفته ای، نشنیدم، چو کور و لال و کرم من

چه خطاها که کرده ام، چه بلاها کشیده ام

ولی کرم کن و بگشا درت که پشت درم من

(شاعر : تاریک)