مرگ
معمولا مردم در روزی که کمتر از هر روز دیگری انتظار مرگ را می کشند، می میرند.
(پائولو کوئیلو)
معمولا مردم در روزی که کمتر از هر روز دیگری انتظار مرگ را می کشند، می میرند.
(پائولو کوئیلو)
تو تیغی و سپرم من، به پا فتاده سرم من
تو چون عقابی و مرغی بدون بال و پرم من
چو تیغ یاد خودت را زدی به لوح وجودم
تنم به سیحه درآمد که همچو یک سپرم من
نباشدم بر و زوری، نه ذاتی و نه حضوری
نه صبری و نه سروری، سوار دردسرم من
تو حاضری و ندیدم، تو خواستی و نگفتم
تو گفته ای، نشنیدم، چو کور و لال و کرم من
چه خطاها که کرده ام، چه بلاها کشیده ام
ولی کرم کن و بگشا درت که پشت درم من
(شاعر : تاریک)